تحول
سلام یه تحول کوچیک می خوام توی وبلاگ امیر محمد بزارم اونم اینکه بعضی از مطالب وبشو از زبان خودش بنویسم به نظر خودم خالی از لطف نیست برای خودش هم که بعدها بخواد بخونه جالبه.اینم اولیش........ ديروز صبح هم بازم مثل روزهاي گذشته دوباره که تو خواب و بیداری هی گفتم (مامام ممه ، مامام ممه) دیدم باز این مامان مریم جواب منو نمی ده چشممو باز کردم دیدم بله بازم مامان رفته اداره و مامانی جون پیش منه.اولش یه خورده کردم ، آخه مي دونيد من مامانی جونم خيلي دوستش دارم ولی دوست دارم مامان مریم هم پیشم باشه ولی حیف که نمی تونم اینو با زبون خودم به مامانم بگم خلاصه ...... بعد از اینکه آروم ...
نویسنده :
مامان مریم
9:14